English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2178 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
time schedule U برنامه زمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
schedule U برنامه زمان بندی فهرست
schedule U در برنامه منظورکردن
schedule U فهرست راهنمای قانون
schedule U ریز برنامه
schedule U زمان بندی کردن
schedule U زمانبندی
Schedule+ U برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
schedule U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule U فرانما
schedule U جدول
schedule U صورت فهرست
schedule U برنامه
schedule U دربرنامه گذاردن
schedule U صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedule U برنامه ریزی کردن
schedule U برنامه اجرائی
schedule U برنامه زمان بندی
schedule U برنامه زمانی
fr schedule U برنامه نسبتی ثابت
vi schedule U برنامه فاصلهای متغیر
fi schedule U برنامه فاصلهای ثابت
vr schedule U برنامه نسبتی متغیر
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule an appointment U قرار ملاقات گذاشتن
consumption schedule U جدول مصرف
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
optimum schedule U مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
maintenance schedule U برنامه نگهداشت
subject schedule U برنامه موضوعی
schedule of fires U برنامه اتشها
demand schedule U جدول تقاضا
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
employment schedule U برنامه ماموریت ناو
employment schedule U برنامه استفاده از ناو
shift schedule U برنامه زمان کاری
project schedule U زمان بندی پروژه
work schedule U برنامه کار
ratio schedule U مقیاس نسبتی
indifference schedule U جدول بی تفاوتی
schedule date U موعد طبق برنامه
schedule maintenance U نگهداشت زمان بندی شده
schedule maintenance U نگهداری زمانبندی شده
subject schedule U برنامه جزء جزء
schedule of fires U برنامه ساعتی اتشها
schedule of targets U برنامه اماجها
schedule of targets U برنامه هدفها
schedule report U گزارش زمانبندی شده
supply schedule U جدول عرضه
tariff schedule U جدول تعرفه
rating schedule U مقیاس درجه بندی
approach schedule U برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
assault schedule U برنامه هجوم
landing schedule U برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
interval schedule U برنامه فاصلهای
shift schedule U برنامه شیفت کاری
shift schedule U برنامه نوبت کاری
market demand schedule U صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
variable ratio schedule U برنامه نسبتی متغیر
fixed interval schedule U برنامه فاصلهای ثابت
variable interval schedule U برنامه فاصلهای متغیر
fixed ratio schedule U برنامه نسبتی ثابت
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
individual demand schedule U صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
edward's personal preference schedule U مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
from time to time U گاه گاهی
one-time U پیشین
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
many a time U چندین بار
from time to time U هرچندوقت یکبار
at another time U در زمان دیگری
time U ایام
one-time U قبلی
in time <idiom> U قبل از ساعت مقرر
out of time U بیجا
many a time U بارها
in the time to come U اینده
for the time being U عجالت
time U هنگام
from this time forth U ازاین پس
time U زمانه
from this time forth U زین سپس
from this time forth U ازاین ببعد
one-time U سابق
There is yet time. U هنوز وقت هست.
at this time <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
at any time <adv.> U هر بار
at the same time U در عین حال
at the same time U در ان واحد
at the same time U ضمنا"
time U مدت
time U متقارن ساختن
at a specified time U در وقت معین یا معلوم
what is the time? U وقت چیست
what is the time? U چه ساعتی است
time U وقت معین کردن
It's time U وقتش رسیده که
behind time U دیر
take your time U عجله نکن
time in U ادامه بازی پس از توقف
time will tell U در آینده معلوم می شود
all-time U بالا یا پایینترین حد
all-time U بیسابقه
all-time U همیشگی
time U روزگار
time U مدروز
time U عهد
behind time U بی موقع
what time is it? U چه ساعتی است
mean time U ساعت متوسط
down time U مرگ
down time U زمان تلف
down time U زمان بیکاری
down time U وقفه
down time U زمان تلفن شده
down time U مدت از کار افتادگی
on time U مدت دار
once upon a time U روزی
time [s] <adv.> U دفعه
once upon a time U روزگاری
Our time is up . U وقت تمام است
old time U قدیمی
since that time. thereafter. U ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
even time U دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
What time is it?What time do you have? U ساعت چند است
two-two time U نتدودوم
At the same time . U درعین حال
f. time U روزهای تعطیل دادگاه
three-four time U نت
four-four time U چهارهچهارم
off time U وقت ازاد
off time U مرخصی
One by one . One at a time . U یک یک ( یکی یکی )
Once upon a time . U یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
once upon a time U یکی بودیکی نبود
keep time <idiom> U نگهداری میزان و وزن
on time <idiom> U سرساعت
mean time U زمان متوسط
take off (time) <idiom> U سرکار حاضر نشدن
take one's time <idiom> U انجام کاری بدون عجله
time after time <idiom> U مکررا
out of time U بیموقع
time out <idiom> U پایان وقت
while away the time <idiom> U زمان خوشی را گذراندن
out of time U بیگاه
keep time <idiom> U زمان صحیح رانشان دادن
time U فرصت مجال
time U گاه
one at a time U یکی یکی
about time <idiom> U زودتراز اینها
time [s] <adv.> U بار
time U وقت
all the time <idiom> U به طور مکرر
time U زمان
do time <idiom> U مدتی درزندان بودن
for the time being <idiom> U برای مدتی
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
have a time <idiom> U زمان خوبی داشتن
in no time <idiom> U سریعا ،بزودی
There is still time before I go. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
there is a time for everything U دارد
time U فرصت موقع
time U دفعه وقت چیزی رامعین کردن
time U وقت قرار دادن برای
time U به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to know the time of d U اگاه بودن
specified time U وقت معین
down time U زمان توقف
time U فرصت
there is a time for everything U هرکاری وقتی
in the mean time U ضمنا
in the time to come U در
in time U بجا
to keep time U موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
to know the time of d U هوشیاربودن
time U تایم
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال صبر کنند
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
time U اندازه گیری زمان یک عملیات
time U TIفرمان E
it is time i was going U وقت رفتن من رسیده است
just in time U درست بموقع
some time U یک وقتی
some time U مدتی
some time or other U یک وقتی
some time or other U یک روزی
just in time U روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
she is near her time U وقت زاییدنش نزدیک است
time out U مهلت
time U زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
time U زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
time U روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
time U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
time U تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
time U خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
time U ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز
time U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
Recent search history Forum search
2off-season
2off-season
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1time is prceious it has great
2برنامه استخر
2برنامه استخر
1امیدوارم جوش باشی
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1Waste of time & money if you can't man
1مدت زیادی است از شما بی خبرم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com